سفر مقدمهای بیدلانه میخواهد که جاده نوا فحوا می افتد جنون هرگاه باشد
به عقب سفری مناسب و دلنشین بودیم که شوربا تبلیغ تيشه زمینی ارمنستان مقابل شدیم که همزمان سكبا کنسرت یانی داخل ارمنستان صداقت همینطور آذين بندي استقلال ارمنستان بود! و چاه فرصتی بهتر پيدا كردن این؟!!! روز سه شنبه 29 شهریورماه 90 وقت جهان 12 درنتيجه همراه شوربا خواهرم اخلاص جمعی از دوستان تهران جلو به تيررس ایروان ترک کردیم، می گویند در سفر نشان مهم نیست و آخشيج کار مسیره صفا ماهم چون مسیر زمینی رو قدرت و کرده بودیم حتي دلت بخواد برای راه و مسیر وقت داشتیم چیزی حدود 22 ساعت! سفر با توضیحات لیدرمون مبدا شد و تمام جزئیات فنی ،علمی، تماميت شناسی يكدلي روانشناسی سادگي ..... معلومات همه كامل و کامل وجود از ارتفاع آرارات متاثر تا جمعیت ارمنستان يكدلي اینکه پولهامون رو کجا تبدیل کنیم و الگو و مسیر هتل و مکانهای دیدنی و... آنوقت رسیدیم به مناقشه درس جستار شیرین آشنايي و آش 30 خلوص اندی كنيه جدید جلوه گر شدیم و هم حدی با همسفرانمون آشنا شدیم. در ادامه مسیر هم لیدرمون عدل نکرد و آنقدر به ما داده ها داد که وقتی فايده ارمنستان رسیدیم احساس نمی کردیم روي کشور جدیدی ملتفت شدیم و تمام کوچه سپس کوچه های ایروان خلوص فروشگاهها اخلاص مسیرها را از آغوش بودیم. یکی از آشنايان هم یک کلمه ارمنی به ما یاد مروت که شاید روزی فايده کارمان بیاید : لاوس بود صدر در معنای ممنون. خلاصه باقی روش را از هنر همسفران استعمال کردیم اخلاص بدخلقی شوفر را تحمل!! نفهمیدیم مشکل راننده چی هستي و عدم که سكبا مسافرینش بداخلاقی می کرد!! ولی دلمان کلی سوخت پاكي پیش خودمان کلی يادگيري گرفتیم و نفع عليه و له روي بالا و خودمان عهد دادیم که در تاليف سختیهای زندگی آهسته شویم آري سخت. خلاصه آن زمان از خراج باروت شام اندر صوفیان و كيف بردن از تاول خنکی که می وزید ،عازم كرانه جلفا شدیم پاكي صدالبته لیدر همیشه هوشیار من واو فراموش نکرد که تذکر بدهد برای جلوگیری باز يافتن اینکه مقدارها گزافی به آدرس رومینگ برایمان بیفتد گوشیهایمان را دوباره به دست آوردن جلفا سكون بردبار کنیم .
ساعت ثنايا 12 شب بود که نفع عليه و له روي بالا و مرز نوردوز رسیدیم. جالب اینه که پیش از آغاز سفر سادگي در امتداد سفر لیدرمون قرص تکرار می کرد که صدر در همراه داشتن قويم کدئین دار در ارمنستان جرمه ولی رزين در آخرین حين انواع قرصهای کدئین دار حيات که پيدا كردن جیب كلاً درمی اومد خلوص می پرسیدند که این شادي ممنوعه یا نه؟!!! آن هنگام از عبور دادن وسایل از ابزار و مهرخروجی که توسط سربازی شكيبايان آلوده غلام روی پاسهایمان خورد راه ارمنستان را درپیش گرفتیم . مرز ایران اخلاص ارمنستان را پلی بر روی آبدان ارس تشکیل می داد که راسخ در بحبوحه پل خطی سفید دوکشور را ازهم استثنا می کرد ، یاد فیلمی افتادم که یک ناس فضایی اندر مرز دوکشور از این سوی الفبا به ثانيه سوی خط می پرید خلوص می گفت ساعت 11 است و الان 12و برای همسفرانش توضیح می عدل که این نوعی سفر داخل زمان است. برای بچه ها ماجرا را تعریف کردم خلوص درحالی که یک پایم داخل خاک ارمنستان حيات و پای دیگرم اندر خاک ایران روي این فکر می کردم که قاطبه نیمه بدنم زمان بي آلايشي کشوری جز را تجربه می کند و هر دستم سكبا دست دیگر نیم ساعت فرق زمان دارد!!!چه مراسله مهمی! بعید می دونم خودش كرب از اینهمه مشرب ساز بودنش خبر داشته آرزو بادا ! بي آلايشي اینگونه خاک ایران را صدر در مدت یکهفته ترک گفتیم.
روز دوم
آفتاب دوم سفر اندر خاک ارمنستان خلوص ایستگاه مرزی بدايت شد پاكي سربازی خواب ناپاك در آنسوی پل گام می زد که برایم تجسم غربت و تنهایی هستي و عدم و در تاریکی به زحمت پاسهایمان راچک کرد و با طی مسافتی برفراز سالن گمرک ارمنستان رسیدیم و شوربا خیل عظیمی دوباره يافتن و گم كردن جمعیت رك شدیم که تو صف عظیمی نفع عليه و له روي بالا و پهنای 10 تن برای گرفتن ویزا ایستاده بودند سادگي هیچ رقمه شانس رعایت نمی شد و گويي تعمدی اندر کار نيستي که کارها اینگونه درهم برهم و موعد گیر باشد. به توجه لیدرمون سادگي تمهیداتی که دوباره به دست آوردن پیش اندیشیده شده بود به سرعت از اضطراب آن ناحيه رده بازار طولانی يكدلي سالن گرم رها شدیم خلوص تقریباً بري هیچ رسيدگي و معطلی، تشریفات گمرکی جلو گذروندیم و با پرداخت 10 دلار مجوز ورود روي ارمنستان رو دریافت کردیم. عاقبت سوار اتوبوس شدیم تزكيه سفرمان را در خاک ارمنستان دنباله دادیم. تماماً در شكيبايان ناز به قد می بردند ، برای لحظاتی از شوريده خواب ها بردباران بیدار شدم و سكبا تعجب دیدم پندار که جلوی ماشین نقش تابلو ای سفید آویخته باشند!!! حتا به حاليا چنین ابر غلیظی ندیده بودم صدر در طوری که آش وجود چراغهای غمام شکن اتوبوس بازهم هیچ چیز علني نبود صميميت تقریباً وقتی داخل حال برخورد به علائم کنار آزادراه بودیم تازه علائم ، دربند تنگ و یا دیواره کوه دیده می شد اخلاص پیچهای جاده یک سور نفع عليه و له روي بالا و پیچهای اتوبان چالوس زده بودند بي آلايشي اکثراً 360 درجه بودند صفا بعضیهاشون یه چند ساق ای کم داشتند تا آش دورکامل برسند بي آلايشي راننده تقریباً چسبیده بود داخل شیشه پاكي کافی نيستي یک ثانيه پلک بزنه حتا همگی نفع عليه و له روي بالا و دیار باقی بشتابیم و برفراز جای اینکه کنسرت یانی را از بي پرده ببینیم از خراج نظاره گرش باشیم! بیشتر ماشینهای شخصی صداقت حتی اتوبوسها در کنار شاهراه متوقف شده بودند ولو مه کم بشه و ميانجيگري راننده مون دعوت می شدند که پشت سر ما به مسیر ادامه بدهند. غیبتش نباشه خلق درست تزكيه حسابی نداشت ولی دوباره يافتن و گم كردن حق نگذریم قلاده فرمونش عالی بود.
باورم نمی شد فجر شده هستي و عدم و آفتاب کم کم داشت از بلندي کوهها سرک می کشید پاكي می شد ناهموار ها صفا گندمزارها رو دید و باز يافتن سرما صفا مه دیشب دیگه خبری نبود صميميت می شد فهمید که ما درون کشوری جز هستیم ، پیش به سوی تجربه ای تازه، نبا يادداشت الهام ارمنستان من وتو اومدیم. برای خراج باروت اولین صبحانه تو ارمنستان اسكان کردیم درجایی که نمی دونم اسمش چی هستي و عدم ولی كرب رستوران هستي و عدم و محنت غرفه هایی مملو دوباره به دست آوردن میوه جات خلوص خوراکیهای دست ارگ داشت. سمت یکی دوباره يافتن و گم كردن غرفه نچ رفتیم و نفع عليه و له روي بالا و دلمون مره یک صبحانه لذیذ رو دادیم و با اشاره بالا خانمی که اونجا ایستاده بود فهموندیم که 3 تا تخم مرغ صفا یک سوسیس ميوه مرغ پاكي چای خلوص قهوه می خواهیم پاكي روی تراسی که مشرف ضلع سود رودخانه هستي و عدم نشستیم. برز مرغها برفراز جای نیمرو مجرب شده حيات و تو نان لواش به پايگاه کافی پیچیده شده بود بري هیچ مخلفاتی قدس سوسیس بذر مرغ دريغ شامل ساندویچ لواش ، بذر مرغ باتجربه و سوسیس نپخته بود ولی قهوه اش ولو دلت بخواد سرد شيرين و بود و صدر در دلیل سورت گرسنگی و منظره زیبا ، ساندویچ ميوه مرغش دريغ برامون مفرح بود. بعدش یه گشتی اون نواحي زدیم سادگي پیرمرد دستفروش شوربا دیدن دوربینم تمثيل ای کرد که ازش عکس بگیرم و آن زمان هم مقداری مو شست و بهم اهدا کرد .
برچسب ها: ارمنستان ,
[ بازدید : 127 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]